می خواهم موسی شوم

ساخت وبلاگ
اگر مشهدی باشید, یا یک دوست مشهدی داشته باشید, یا مدتی مشهد زندگی کرده باشید, یا به مشهد سفر کرده باشید, یا به فیلم های مشهدی و بازیگرهای مشهدی دقت کرده باشید, یا حتی یک بار توی عمرتان و فقط برای پنج دقیقه به یک مشهدی برخورده باشید, حتما بسامد شبه جمله ی " ها " را در لهجه ی ما متوجه شده اید! ما مشهدی ها زیاد, و به جا و نابه جا از " ها " استفاده می کنیم ! و حتما باور نمی کنید که هر بار هم در معنی جدیدی به کار می رود ! باور نمی کنید؟! پس این یک مشت نمونه ای از خروار را داشته باشید ! 1) به جای کلمه ی بله و آری مثال: درست را خواندی؟ ها (یعنی بله) 2) وقتی صدایمان می زنند مثال: فرزانه! ..... من: هاا می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : زین,جای,ازلی,ابدی,بگوییم,مشهدی,ابدی, نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 17 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:19

همیشه بعد سجده های اضطرار

به معجزه نگاه تو قیام کرد ...

 

این کلمات کوچک و لرزانم را امام رضا بزرگوارانه و به مهر پسندید ...

نفر اول دلنوشته ی جشنواره ی هنری امام رضا جان شد ...

چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز ؟!

می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : دورت,بگردم, نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 11 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:19

اربعین همیشه سیاه ترین و تمیزترین لباسها را می گذارم ته کوله ... برای قرار ملاقاتم با تو ... شعبانها همیشه سفیدترین و تمیزترین لباسها را می گذارم ته کوله ... برای قرار ملاقاتم با تو ... ... جوراب سفید نو ... ساق دستهای سفید ... بلوز مردانه ی سفیدم که دوستش دارم ... همه, جا خوش کرده اند ته کوله ... ت می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 11 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

بعد از شش ماه و نیم ساعت صف, بلاخره رسیدم به ضریحش ...دو دستی چسبیدم و شروع کردم به بوسیدن ... رگباری! از قحطی در رفته! بی وقفه! چشم بسته! بوس ... بوس ... بوس ... ناگهان دستهایی دو بازوی مرا محکم می گیرد و از صف خارج می کند چشم باز می کنم می بینم خادم کنار ضریحش است عصبانی و با فارسی شکسته بسته به م می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 8 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

این بار که رفتید کربلا رفتید مُخیّم (خیمه گاه)از همان خیمه ی اول خیمه ی عموجان چشمهایتان را ببندید و فقط بو کنید ... بوی شیرین ِ دل نزنی است .. بو کنید و بروید پی اش ... هرچه پیشتر می روید این بوی شیرین بیشتر می شود ... دماغت را دلت را قلقلک می دهد لبهایت را می خنداند ضعف می کنی بچشی این خوشمزه ی خو می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 9 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

اولین پیام تبریک روز دختر, از مادر دوستم بود ...

اولین پیام تبریک روز معلم, از دوستم ...

اولین پیام تبریک قبولی ارشدم, باز هم از دوستم ...

اولین پیام تبریک روز دانشجو, از یک دوست خانودگی ...

اولین پیام تبریک تولدم, از بانک ...

.

.

.

برای هیچ کدامشان حتی پیام نداد که چندمی باشد ...

اما قبل اعلام نتایج نهایی, اولین پیام انتخاب شدن روحانی و سوزاندن دلم از او بود!

از بابا . . .

می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 12 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

بهش می گویم بلاخره برای اولین بار درباره ی شوهر با امام رضا جان حرف زدم!

با ذوق صدایش را نازک می کند و می گوید

آخ جون! پس دیگه شماره تو بدیم, خواستگار راه می دی!

تند و تیز, أشداءُ علی الکُفار, نگاهش می کنم ...

لبخندش می ماسد ... رنگش می پرد که خشمم دامنگیرش شود ...

زیر لب می گوید

من که نفهمیدم تو چطور شوهری می خوای!

به همان تندی جواب می دهم

اگر امثال تو می فهمیدید به جای امام رضا به شما می گفتم!!!!!

می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 12 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

برایم " عشق " بخواهید ...

آتش ِ عشق ...

هوا بس ناجوانمردانه سرد است !

می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 12 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

توی بسته ی هدیه ی حرم که به معتکفین می داد, غیر جانماز سفید خوشگلم, غیر قرآن و کتاب و دفترچه و خودکار خوشگلمیه قاب عکس مستطیلی ظریف از ضریح امام رضا جان هم بود ... فقط ضریح ... بی حتی یک آدم ... نصب شد روی دیوار اتاقم ... جایی که شبها وقت خواب سرم را زیرش می گذارم ... چراغ را که خاموش می کنم ... تار می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 11 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

این چندمین بار است که تصور می کنم رفته ام خندوانه و جایزه ای که برنده شدم گفتن یک جمله ی محبت آمیز به یک نفر است

بعد من میکروفن به دست هی فکر می کنم

هی فکر می کنم

هی فکر می کنم و آخرش چشمهام خیس می شود

رامبد جوان می پرسد چی شد؟!

من جواب می دهم شخص خاصی به ذهنم نرسید . . . هیچ کس!

...

می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 10 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

زیر ِ دوش ِ آب ِ سرد ِ حمام، صورتم از داغی ِ اشک هایم گُر گرفته است ... دارم به خدیجه فکر می کنم که عرفه پیش توست ... دارم به خدیجه فکر می کنم که تا به حال پیاده پیش تو نیامده و حالا قرار است ده ساعت، کوله به پشت، توی داغی ِ شهریور ِ عراق، عمود به عمود را به شوق ِ تو گام بردارد ... دارم به خدیجه فکر می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 18 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48

اویس عاشق پیامبر بود ... کلی راه آمد تا مدینه که روی ماه پیامبر را ببیند ... پیامبر نبود ... اویس به مادر پیرش قول داده بود زود برگردد ... پیامبر ِ جانش را ندیده، برگشت ... پیامبر که رسید بوی خوش یار قرنی اش را حس کرد ... دستارش را سپرد به کسی و گفت ببر برای اویس ... نشان محبت ما به او ...   از پیام می خواهم موسی شوم...
ما را در سایت می خواهم موسی شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fyekabiedoora بازدید : 19 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:48